چگونه تعرفه های ترامپ واقعاً بر بازار کار ایالات متحده تأثیر گذاشت

ساخت وبلاگ

یک مطالعه جدید در مورد تجارت ایالات متحده و چین نتیجه می گیرد که سیاست های تجاری ترامپ تقریباً یک چهارم میلیون شغل برای اقتصاد ایالات متحده هزینه دارد. اما درک منسوخ آن از جریان تجارت به پایان می رسد که سیاست گذاران تجارت را در جهت اشتباه نشان می دهد.

یک مطالعه در ژانویه سال 2021 توسط شورای بازرگانی ایالات متحده و چین (USCBC) ادعا کرد که سیاست های تجاری رئیس جمهور پیشین دونالد ترامپ برای 245،000 شغل ایالات متحده هزینه دارد. همانطور که یک گزارش اخبار رویترز آمده است ، USCBC ادعا کرد که "کاهش تدریجی تعرفه ها" می تواند به جلوگیری از خونریزی کمک کند ، در حالی که همچنین استدلال می کند که عدم انجام این کار منجر به ضرر شغلی حتی بیشتر و رشد لاغر تر می شود.

اما در حالی که من مدتها استدلال می کردم که رویکرد ترامپ به تجارت بیش از آنچه که به آن کمک کرده است به اقتصاد ایالات متحده آسیب رسانده است ، این امر عمدتاً به این دلیل است که این سیاست های تجاری مبتنی بر ایده های منسوخ شده در مورد چگونگی کار تجارت و به دلیل نادیده گرفتن منابع اساسی عدم تعادل تجارت ایالات متحده است. همانطور که من و متیو کلین استدلال کردیم که در جنگ های تجاری جنگ های طبقاتی است ، تعرفه های دو جانبه در مورد کالاهای چینی برای تغییر تحریفات درآمد در چین که کشور را برای اجرای مازاد عظیم و صادر کردن سطح کمبود تقاضای داخلی ، کاری انجام نمی دهد. چنین تعرفه هایی به مکانیسم هایی که این نقص های تقاضا را به سواحل آمریکایی ارسال می کند ، نمی پردازد. در نتیجه ، حتی اگر تعرفه های ترامپ موفق به کاهش کسری دو جانبه ایالات متحده با چین شود ، آنها به سادگی باعث می شوند کسری ایالات متحده با سایر نقاط جهان ، همراه با مازاد چین با سایر نقاط جهان ، حداقل افزایش یابدبه همان اندازه

واضح است که سیاست های تجاری دولت ترامپ موفقیت آمیز نبود. کسری آمریکا با چین و سایر نقاط جهان سال گذشته نسبت به بیش از یک دهه بیشتر بود. و در حالی که در نظر گرفتن داده های 2020 بدون شناخت تحریفات اقتصادی عجیب و غریب ایجاد شده توسط همه گیر Coronavirus ، تجارت ایالات متحده و نقص حساب جاری در دوران ریاست جمهوری ترامپ بسیار بیشتر از آنچه که تحت رئیس جمهور پیشین باراک اوباما بوده است ، کمی ناعادلانه است.

اما این سیاست های تعرفه به دلایلی که گزارش USCBC ادعا می کند ، آتش سوزی نکرد. مشکل اصلی این است که چگونه آنها از مزایای تجارت سوء استفاده می کنند. این گزارش چندین مؤلفه روابط تجاری (واردات ایالات متحده از چین ، صادرات ایالات متحده به چین ، سرمایه گذاری ایالات متحده در چین و سرمایه گذاری چین در ایالات متحده) را مشخص می کند و سعی می کند مشاغل مستقیم مرتبط با هر یک از این مؤلفه ها را حساب کند. آنها سپس سعی می کنند تأثیر سیاست های تجاری بر روی هر یک از این مؤلفه ها را اندازه گیری کنند و سپس ضررهای تخمین زده شده شغلی را ارزیابی کنند. خلاصه ای که آنها ارائه می دهند نشان می دهد که چگونه این کار را انجام می دهند:

ایالات متحده از جریان تجارت و سرمایه گذاری با چین بهره مند شده است. ترکیبی از تجارت دو جانبه ، سرمایه گذاری و ادغام زنجیره تأمین ، از رشد اقتصادی ، انتخاب مصرف کننده و ایجاد اشتغال پشتیبانی کرده است. در سال 2019 ، صادرات به چین از 1. 2 میلیون شغل در ایالات متحده حمایت کرد و از سال 2018 ، 197،000 نفر در ایالات متحده مستقیماً در شرکت های چند ملیتی چینی به کار گرفته شدند. شرکت های آمریکایی در سال 2019 105 میلیارد دلار در چین سرمایه گذاری کرده اند و سود این سرمایه گذاری ها و سهم آنها در رقابت مشاغل آمریکایی به حمایت از اقتصاد ایالات متحده از طریق تحقیق و توسعه ، سرمایه گذاری داخلی و پرداخت سود سهام کمک می کند. با پیش بینی چین در حدود یک سوم رشد جهانی طی یک دهه آینده ، حفظ دسترسی به بازار به چین به طور فزاینده ای برای موفقیت جهانی مشاغل آمریکایی ضروری است.

تجارت در سطح جهان پاک می شود ، نه به صورت دو طرفه

اولین و شاید بارزترین مشکل این رویکرد این است که فرض می شود تجارت به صورت دو طرفه پاک می شود. این ممکن است تا حد زیادی 150 سال پیش صادق باشد ، هنگامی که هزینه های حمل و نقل خیلی زیاد بود تا تولید در بسیاری از مکان ها امکان پذیر باشد ، اما با گذشت زمان کمتر شده است. در فصل اول کتاب ما ، جنگ های تجاری جنگ های کلاس ، کلین و من در مورد چگونگی فروپاشی جهانی در حمل و نقل ، ارتباطات و هزینه های سفر از دهه 1980 بحث می کنیم ، تجارت دو جانبه را به یک اندازه گیری عمدتا بی فایده تبدیل کرده است. عدم تعادل در یک کشور به مراتب بیشتر از طریق سایر احزاب (گاهی اوقات چندگانه) به طور مستقیم از طریق حساب دو جانبه به کشور دیگری منتقل می شود.

حتی اگر می دانستیم چه چیزی را حساب کنیم و چگونه می توان تأثیر اشتغال آن را ارزیابی کرد ، به عبارت دیگر ، محدود کردن بحث در مورد هزینه ها و مزایای تجارت با هر کشور صرفاً فقط به آن حساب تجارت دو جانبه بی معنی خواهد بود. برای چکش این نقطه به خانه ، مربی من در دانشگاه کلمبیا ، مرحوم مایکل آدلر ، یک بار با عصبانیت به دانشجویان خود خیره شد و هشدار داد که اگر هر یک از آنها حتی از تجارت دو جانبه یاد کنند ، بلافاصله کلاس را شکست می دهند. داده های تجارت دو جانبه در مورد روابط تجاری کلی بین دو کشور بسیار اندک است.

عدم تعادل عمدتا از طریق حساب سرمایه منتقل می شود

یک دلیل قانع کننده دیگر وجود دارد که داده های تجارت دو جانبه اهمیتی ندارد. جهانی سازی جریان سرمایه نشان می دهد که عدم تعادل تجارت از طریق حساب سرمایه بیشتر از طریق حساب تجارت منتقل می شود. به عنوان مثال ، اگر چین پس انداز اضافی را به ایالات متحده صادر کند ، ایالات متحده تلاش می کند کسری تجاری دو جانبه با چین را از طریق تعرفه ها کاهش دهد ، احتمالاً صرفاً برای تغییر مجدد این کسری از طریق سایر کشورها است. در پایان روز ، اعتماد به تعرفه ها ، اگر پایتخت چین به ایالات متحده بدون تغییر باشد ، کمبود ایالات متحده را بدون تغییر می گذارد ، حتی اگر کسری دو طرفه با چین در سطح تغییر کند. به همین دلیل است که تمرکز روی حساب سرمایه بسیار مفیدتر است ، و حتی پس از آن ، تجزیه و تحلیل باید با حساب کلی سرمایه هر کشور و نه فقط حساب سرمایه دو جانبه آن آغاز شود.

برای درک اینکه چگونه چین بر اقتصاد ایالات متحده تأثیر می گذارد ، به عبارت دیگر ، تحلیلگران باید بر این موضوع که سیاست های چینی پس انداز داخلی را بالاتر از سرمایه گذاری داخلی و چگونگی صادر شدن این پس انداز اضافی به سایر نقاط جهان متمرکز می کند ، تمرکز کنند. در حدی که آنها به کشورهای در حال توسعه صادر می شوند که در آن نیازهای سرمایه گذاری داخلی از پس انداز داخلی فراتر می رود (کشورهای در حال توسعه که کسری تجارت را تأمین می کنند که توسط سرمایه های سرمایه چین تأمین می شوند) ، عدم تعادل چینی برای رشد مثبت است زیرا آنها سرمایه گذاری در کشور گیرنده را افزایش می دهند. با این حال ، تا حدی که پس انداز اضافی چین به اقتصادهای پیشرفته ای صادر می شود که محدود به سرمایه نیستند ، آنها صرفاً رشد را از شرکای تجاری خود به خود تغییر می دهند. تأثیر بر اقتصاد ایالات متحده ، در این مورد ، به نقش ایالات متحده در جذب پس انداز اضافی جهانی بستگی دارد.

اما همه چیز حتی پیچیده تر از آن می شود. تأثیر منفی اقتصادی که این پس اندازهای اضافی می تواند بر اقتصاد ایالات متحده داشته باشد می تواند خود را به عنوان بیکاری بالاتر یا بدهی بالاتر (بدهی خانگی یا کسری مالی) نشان دهد. تأثیر واقعی بستگی به نحوه طراحی سیاست های داخلی برای تعیین اینکه آیا ایالات متحده "بیکاری بالاتر" یا بدهی بالاتر را انتخاب می کند ، بستگی دارد.

این مهم است. ایالات متحده می تواند از چند طریق با پس انداز بیش از حد خارجی سازگار باشد. تنها شرط این است که تنظیم باید نرخ پس انداز ایالات متحده را به یک روش یا روش دیگر کاهش دهد. این می تواند اتفاق بیفتد زیرا پس انداز خارجی وارداتی (که با واردات خالص کالا و خدمات یکسان است) یا بیکاری را افزایش می دهد یا بدهی را افزایش می دهد. به همین دلیل به هیچ وجه مشخص نیست که راه صحیح برای اندازه گیری عدم تعادل تجاری نامطلوب در تعداد مشاغل از دست رفته یا به دست آمده است. از این گذشته ، تنظیم لازم در ایالات متحده می تواند به راحتی (و به احتمال زیاد) در قالب بدهی خانگی بالاتر رخ دهد.

بیشتر تأثیر تجارت غیرمستقیم است ، نه مستقیم

یک مشکل دیگر در مورد روش USCBC این است که به نظر می رسد عمدتاً تأثیر هر مؤلفه تجارت را حساب می کند. واردات از چین ، ایالات متحده به چین ، سرمایه گذاری ایالات متحده در چین و سرمایه گذاری چین در ایالات متحده - با اشتغال مستقیم ، ضمن نادیده گرفتن اجزای غیرمستقیم. به عنوان مثال ، اگر تعرفه ای برای ویجت های چینی باعث شود آمریکایی ها از ویجت کمتری استفاده کنند ، اندازه گیری تعداد آمریکایی های شاغل در تجارت توزیع ویجت ، یک تمرین نسبتاً آسان است.

اما حتی اگر آمریکایی ها ابزارک کمتری بخرند ، این بدان معنا نیست که کل مصرف آمریکا کاهش می یابد. این فقط بدان معنی است که آمریکایی ها ابزارک کمتری و سایر موارد دیگر خریداری می کنند. در این صورت ، به هیچ وجه آشکار نیست که چگونه تعرفه ابزارک های چینی به طور کلی بر اشتغال آمریکا تأثیر می گذارد. آنچه واقعاً مهم است این است که چگونه تعرفه ابزارک های چینی بر سهام نسبی تولید ناخالص داخلی که توسط خانوارهای چینی و آمریکایی حفظ شده است ، تأثیر می گذارد.

درک این مسئله که چرا اکثر تحلیلگران تجارت ترجیح می دهند تأثیر مستقیم را حساب کنند ، دشوار نیست: تخمین به نظر می رسد آسان تر است. اما بیشتر تأثیرات مثبت و منفی تجارت احتمالاً غیرمستقیم است و در درجه اول با تغییر سطح کلان اقتصادی سرمایه گذاری و/یا پس انداز ، بر اقتصاد تأثیر می گذارد.

کسری همه مساوی نیستند

روشهای مطالعه USCBC به روش های دیگری اضافه نمی شوند. این نوع تجزیه و تحلیل تجارت نمی تواند بین تأثیر اشتغال کسری کسری و کسری معاصر قرن نوزدهم تمایز قائل شود. این مهم است زیرا این دو با یکدیگر متفاوت هستند. در قرن نوزدهم که ایالات متحده از کمبود سرمایه رنج می برد ، سرمایه های خارجی سرمایه گذاری ایالات متحده را تقویت کرد. اما در ایالات متحده اشباع شده سرمایه امروز ، سرمایه های اضافی سرمایه خارجی و کسری که آنها باعث کاهش پس انداز می شوند ، نه افزایش سرمایه گذاری.

این تفاوت بسیار مهم است. هویت حسابداری اساسی می آموزد که ورود خالص سرمایه باید با تعریف منجر به سرمایه گذاری بالاتر یا پس انداز کمتری شود. از آنجا که کسری تجارت آمریکا که منجر به سرمایه گذاری بالاتر می شود ، احتمالاً نمی توانند تأثیر مشابهی با نقص تجارت آمریکا داشته باشند که پس انداز را سرکوب می کند ، با یک روش که نمی تواند بین این دو تفاوت قائل باشد ، مشکلات جدی وجود دارد.

به طور کلی ، تئوری تجارت به ما می گوید که کسری تجارت می تواند برای کشورهای در حال توسعه که نیازهای بالای سرمایه گذاری آنها از پس انداز داخلی فراتر رود ، مثبت باشد ، در حالی که قرار نیست اقتصادهای بالغ و پیشرفته بتوانند نقص های بزرگ و مداوم را اجرا کنند. یک روش تحقیق که نمی تواند بین این دو نقاشی یک تصویر بسیار پر پیچ و خم تمایز قائل شود. همین مشکل ، به روشی حتی بدتر ، هنگامی که تحلیلگران تصور می کنند تأثیر اشتغال سرمایه گذاری چینی در ایالات متحده برابر است با تعداد مشاغل موجود در مشاغل متعلق به چینی ها ظاهر می شود. این تنها در اقتصاد با هزینه های بسیار بالایی از سرمایه که در آن تقاضا با محدودیت های جانبی تأمین می شود ، صادق است. این شرایط به وضوح در مورد ایالات متحده چهار سال گذشته اعمال نمی شود ، هنگامی که سرمایه ارزان و فراوان بوده است و محدودیت های اصلی در سمت تقاضا بوده است.

به طور خلاصه ، نقص می تواند بسته به شرایط کلان اقتصادی ، برای رشد مثبت یا منفی باشد. یک روش تحقیقاتی که نتوانسته است این موضوع را مورد توجه یا حساب کردن قرار دهد ، احتمالاً تصویر بزرگ را از دست می دهد.

مازاد معمولاً نتیجه دستمزد سرکوب شده است

با تمرکز بر تأثیر اشتغال هر مؤلفه مستقل از تجارت ، به نظر می رسد تجزیه و تحلیل USCBC قادر به تمایز بین تأثیر اشتغال تجارت خارجی بر کشورهایی است که مازاد بزرگ را در مقابل تأثیر کسانی که موقعیت های متعادل یا کسری بزرگ دارند ، تشخیص دهد. با این حال بدیهی است که کشورهایی که مازاد بزرگی را اداره می کنند ، این کار را برای تولید شغل هایی انجام می دهند که با برآورده کردن تقاضای داخلی نمی توانند از نظر اقتصادی پایدار باشند.

این تمایل به درهم آمیختگی برخلاف اثرات تجاری به طور مؤثر نکته را از دست می دهد. آنها تأثیر واردات را به طور کلی نادیده نمی گیرند ، اما به نظر می رسد که روش آنها به طور خودکار فرض می کند که واردات باعث افزایش درآمد واقعی خانوار (با کاهش قیمت کالاهای مصرفی) می شود و بیشتر از آنکه درآمد خانوار را از طریق ضررهای شغلی مستقیم کاهش دهد. در همین حال ، آنها همزمان راه های واردات را می توانند دستمزدها را سرکوب کنند یا بیکاری غیرمستقیم را به همراه ضررهای شغلی غیرمستقیم ناشی از این سرکوب دستمزد سرکوب کنند.

تقریباً در هر کشوری که مازاد بزرگ و مداوم را اداره می کند ، سهم خانوار تولید ناخالص داخلی پایین تر از کشورهای همسالان و شرکای تجاری است. این فقط یک تصادف نیست. این دستمزد پایین نسبت به بهره وری است که به کشورها اجازه می دهد مازاد را اجرا کنند ، اما به نظر می رسد تجزیه و تحلیل USCBC به طور ضمنی انکار می کند که کشورها رقابت بین المللی را به طور مستقیم یا غیرمستقیم با کاهش سهم دستمزد تولید افزایش می دهند ، یا اینکه وقتی کشورها سیاست هایی را برای بهبود آنچه که آنها انجام می دهند ، انجام می دهند. به نظر می رسد رقابت بین المللی ، این معمولاً چیزی غیر از یک حسن نیت برای سیاست هایی نیست که به طور مستقیم یا غیرمستقیم دستمزدها را سرکوب می کنند.

به همین دلیل آنها می دانند که تجارت بیشتر فقط می تواند منجر به درآمد واقعی خانوار واقعی شود. آنها این احتمال را حذف می کنند که ، تا آنجا که یک کشور مازاد به کاهش دستمزدها متکی است تا به اندازه کافی رقابتی شود تا بتواند مازاد خود را اجرا کند ، باید فشار دستمزد رو به پایین را به شرکای تجاری خود وارد کند.

سود خارجی باعث ایجاد بادگیر سرمایه گذاری داخلی نمی شود

گزارش USCBC ادعا می کند که شرکت های ایالات متحده از سرمایه گذاری چینی خود سود کسب می کنند که آنها در آن زمان به افزایش سرمایه گذاری آمریکا می پردازند. اما باز هم ، این فرض تمایز اساسی بین اقتصادهایی را که در آن سرمایه گذاری در تجارت با هزینه های بالای سرمایه و اقتصادهایی که در آن سرمایه گذاری با تقاضای ضعیف محدود می شود ، نادیده می گیرد. بسیاری از شرکت های آمریکایی چند ملیتی در حال حاضر روی صندوق های عظیمی از پول نقد نشسته اند که برای آنها نمی توانند یک کاربرد تولیدی پیدا کنند: به نظر می رسد که به نظر می رسد مشاغل آمریکایی برای تأمین بودجه حتی بیشتر در خانه به سود خارجی نیاز دارند.

تجارت بیش از ایدئولوژی است

مطالعه USCBC با موارد زیر نتیجه می گیرد:

کاهش تعرفه ها به احتمال زیاد به نفع اقتصاد ایالات متحده و ایجاد شغل است. حتی یک بازگشت متوسط در تعرفه ها می تواند رشد اقتصادی را افزایش داده و رشد اشتغال را تحریک کند. تحت سناریوی تخریب جنگ تجاری ما ، که در آن هر دو دولت به تدریج نرخ تعرفه متوسط را به حدود 12 ٪ کاهش می دهند (در مقایسه با حدود 19 ٪ اکنون) ، اقتصاد ایالات متحده طی 5 سال آینده 160 میلیارد دلار تولید ناخالص داخلی واقعی تولید می کند و از آن استفاده می کند و از آن استفاده می کند. 145000 نفر اضافی تا سال 2025. درآمد خانوار ایالات متحده در هر خانواده 460 دلار بیشتر خواهد بود و در نتیجه افزایش اشتغال و درآمد و همچنین قیمت های پایین تر.

افزایش تنش های تجاری و جداشدگی قابل توجه با چین به اقتصاد ایالات متحده آسیب می رساند و اشتغال را کاهش می دهد. تشدید جنگ تجاری و سناریوی جداسازی ما می بیند که اقتصاد ایالات متحده طی 5 سال آینده 1. 6 تریلیون دلار کمتر از نظر تولید ناخالص داخلی تولید می کند و منجر به 732،000 شغل کمتر در سال 2022 و 320،000 شغل کمتر در سال 2025 می شود. خروجی ، اثرات طولانی مدت به طور دائم تولید ناخالص داخلی را کاهش می دهد و این نشان دهنده بهره وری اقتصادی پایین تر است. تا پایان سال 2025 ، خانوارهای آمریکایی حدود 6،400 دلار درآمد واقعی از دست داده اند.

این مجموعه ای از نتیجه گیری ها و پیش بینی های قابل تحسین در مورد تأثیر ظاهراً توصیه های آنها است ، اما روش USCBC از آنها پشتیبانی نمی کند. تجزیه و تحلیل آنها بیشتر بر داده های جزئی یا بی ربط متمرکز است و تقریباً کاملاً موضوعات اصلی بازی را نادیده می گیرد.

این ایده که نقص تجارت همیشه بد یا همیشه خوب است ، فقط ایدئولوژی است. کسری می تواند برای رشد تحت برخی شرایط و در شرایط دیگر برای رشد منفی باشد. تحلیلی که نمی تواند بین دو مجموعه از شرایط تمایز قائل شود ، فقط هر آنچه را که برای کشف کشف می کند کشف می کند و به نتیجه گیری می رسد که قابل اعتماد نیست.

یک راه دور برای سنجش تأثیر تعرفه های ترامپ این است که به جای آن روی سؤالاتی مانند این تمرکز کنید:

  • چه تحریفات اقتصادی باعث پس انداز زیاد چین می شود؟
  • چه مقدار از پس انداز اضافی چین به عنوان سرمایه گذاری تولیدی برای اقتصادهای محدود به سرمایه صادر می شود و به دلیل کمبود تقاضای در چین ، چه مقدار به اقتصادهای اشباع شده سرمایه منتقل می شود؟
  • اقتصاد ایالات متحده چه مقدار از این پس انداز اضافی را جذب می کند؟
  • این جریان سرمایه تا چه اندازه سرمایه گذاری ایالات متحده را افزایش می دهد یا پس انداز ایالات متحده را کاهش می دهد؟
  • اگر پس انداز ایالات متحده محدود شود ، آیا این تغییرات ناشی از بیکاری بالاتر ، بدهی خانگی بیشتر یا کسری مالی بیشتر است؟

بدون توجه به روش های تغییر سرمایه و جریان تجارت در قرن بیست و یکم ، تحلیلگران نمی توانند امیدوار باشند که نتایج احتمالی سیاست های تجاری مانند تعرفه های دولت ترامپ را به طور دقیق ارائه دهند.

گذشته از این وبلاگ ، من یک خبرنامه ماهانه می نویسم که به ویژه بر عدم تعادل جهانی و اقتصاد چین متمرکز است. کسانی که می خواهند اشتراک در خبرنامه بخواهند باید برای من در [email protected] برای من بنویسند ، با بیان اینکه وابستگی را بیان می کند. دسته توییتر من michaelxpettis است.

کارنگی در مورد مسائل مربوط به سیاست های عمومی مواضع نهادی نمی کند. نظرات ارائه شده در اینجا از نویسندگان (ها) است و لزوماً منعکس کننده نظرات کارنگی ، کارکنان آن یا معتمدان آن نیست.

استراتژی برای تحلیل فاندمنتال...
ما را در سایت استراتژی برای تحلیل فاندمنتال دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : سعید شیخ‌زاده بازدید : 48 تاريخ : دوشنبه 8 خرداد 1402 ساعت: 23:16